سپارنده دانش نزد غیر اهل آن، مانندآویزنده گوهر و مروارید و طلا بر گردن خوکان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دلنوشته
به یاد قدیم
شنبه 89 خرداد 22 , ساعت 1:11 عصر  

به یاد روزگار گذشته

دفتر خاطرات قلبم را

سطر سطر و ورق ورق خواندم

باز هم وجود پرمهرت را

با هزاران کاش و واحسرت

بین لحظه لحظه اش دیدم

رسید کارم اخر سر بدانجا که:

سد چشمم را هزارباره بشکستم

قطره قطره نه سیل اسا بودجریان سرشک چشمانم

منگ نه که مست ومدهوشم در گذار از خواهش قلبم

طفل تنها و کوچک قلبم

هر روز بهانه ی تو را دارد

درد هجران دارد و درمان...

هر چه کردم بر او نمی شاید

هر طبیب امد به بالینش گفت:

"درد هجران و درمان!...هرگز!..."

گوییا جز تو طبیب نمیخواهد

طفل تنها و کوچک قلبم

تا به کی شایسته ام درد است؟...نمیدانم!...

فصل دلتنگی جداییها

تا به کی امتداد دارد؟...نمیدانم...

طفلک کوچک قلبم

تا به کی دردمند ماند؟...نمیدانم!...

من در این اقیانوس تنهایی

تا به کی صبور مانم؟...

نمیدانم!...    "قلمدون"


نوشته شده توسط قلمدون | نظرات دیگران [یک نظر] 
درباره وبلاگ

دلنوشته

قلمدون
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 2 بازدید
بازدید دیروز: 7 بازدید
بازدید کل: 88713 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دعا[2] . تولد .
نوشته های پیشین

شعرمن
شروع
منتخب از اشعار« انسی»
دلنوشته های قلمدون
خاطره
متن ادبی
خرداد 89
فروردین 89
شهریور 89
آذر 89
خرداد 90
دی 89
آذر 90
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
اسفند 91
اردیبهشت 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
اسفند 92
فروردین 93
لوگوی وبلاگ من

دلنوشته
لینک دوستان من

دست خط...
عصر پادشاهان
.: شهر عشق :.
عشق
Manna
عکس فوری
قلمدون
معرکه همون قلقلک
دهکده ی خنده
فتوبلاگ وصال
جارقد
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تماس دوست قدیمی
نوزاد دوستم(بردیا کوچولو)
باز هم لطف خدا
دیدار داماد عمو
اندیشیدن به خدا
دیداری شیرین
[عناوین آرشیوشده]